ما دنیا را آن گونه که هست درک نمی کنیم، بلکه آن گونه که هستیم می بینیم

تو مبین جهان زبیرون که جهان درون دیده است
چو دو دیده را ببستی زجهان جهان نماند
-مولانا
در ظاهر، جهان بیرون از ما پر است از صداها، رنگ ها، رایحه ها، طعم ها، و بافت ها. اما آیا این «رنگ» و «صدا» و «بو» واقعاً در جهان بیرون وجود دارد؟
یا آنچه ما می بینیم، می شنویم و احساس می کنیم، صرفاً بازتابی است از دستگاهی پیچیده به نام مغز؟ این مقاله سفری است از مرزهای عصب شناسی تا عرفان، از فیزیک کوانتومی تا زندگی روزمره، برای روشن کردن حقیقتی بنیادین: ما جهان را آن گونه که هست درک نمی کنیم بلکه آن گونه که هستیم می بینیم.
ادراک، ساخته ی مغز است، نه کشف جهان
در علوم اعصاب، یکی از مفاهیم کلیدی، درک ادراک به عنوان ساخت ذهنی است. برای مثال، رنگ قرمز واقعاً وجود ندارد. نور با طول موج مشخصی به شبکیه چشم می رسد و گیرنده های مخروطی آن را به سیگنال الکتریکی تبدیل می کنند. این سیگنال در مغز پردازش شده و به عنوان قرمز تجربه می شود. اما در جهان بیرون تنها موج است نه رنگ.
همین طور صدا آنچه در بیرون هست، تنها ارتعاش هوا است. اما این مغز ماست که آن را به صدای موسیقی، زمزمه یا فریاد ترجمه می کند. بوها، مزه ها و حتی نرمی یا زبری اشیاء نیز، در حقیقت پدیده هایی هستند که مغز می سازد نه آنکه آن ها را از جهان جمع آوری کند.
در واقع هیچ تجربه ی حسی ای به خودی خود «واقعی» نیست؛ همه چیز واسطه ای ست برای تجربه ی درونی ما از واقعیت..
كوانتوم: مشاهده گر واقعیت را می سازد
در فیزیک کوانتوم، اصل عدم قطعیت هایزنبرگ و آزمایش معروف دو شکاف (Double-Slit ) نشان داد که وجود ناظر بر نتیجه ی آزمایش تأثیر می گذارد.
یعنی جهان در سطح بنیادی، بدون حضور ما معنایی ندارد. آنچه به عنوان "واقعیت" می شناسیم، حاصل مشارکت ما در مشاهده ی آن است.
واقعیت، در تعامل با آگاهی شکل می گیرد. این درست خلاف تصور قرون وسطایی از جهانی عینی و جدا از انسان است. فیزیک نوین آگاهی را به عنوان مؤلفه ای مشارکت کننده در ظهور جهان می شناسد.
عرفان اسلامی: عالم درون، آیینه ی عالم بیرون
در عرفان اسلامی، به ویژه در آثار مولانا ابن عربی و سهروردی، بارها بر این نکته تأکید شده است که:
«جهان بیرون، بازتابی از درون توست.»
مولانا می گوید:
«پیش چشمت داشتی شیشه کبود
زان كبودت جمله عالم می نموده»
یعنی انسان نه جهان را، بلکه خود را در جهان می بیند. چشم دل، آن گاه که از غبار ذهن و نفس پاک شود، حقیقت را بی واسطه می بیند؛ اما ذهن آلوده، همواره جهان را از دریچه ی باورهای خود فیلتر می کند.
فلسفه ذهن: آیا واقعیت همان تجربه است؟
در فلسفه ی ذهن مفهومی به نام Qualia (کیفیات ذهنی) وجود دارد. یعنی این که «چه حسی دارد» دیدن رنگ آبی یا شنیدن صدای ویولن؟ آیا آنچه من آبی می نامم، با تجربه ی آبی در ذهن تو یکسان است؟
پرسش عمیق تر آن است که آیا چیزی جز این تجربه وجود دارد؟ یعنی اگر همه چیز از طریق ذهن و تفسیر ما درک می شود چطور می توان از "واقعیت" سخن گفت؟ واقعیتی که هیچ کس آن را بدون فیلتر ذهن تجربه نکرده است.
زندگی روزمره: چرا باید این را بدانیم؟
این شناخت تنها یک بحث فلسفی یا دانشگاهی نیست. بلکه کلید آرامش درونی و پایان قضاوت های سطحی ماست.
ما روزانه ده ها بار از دیگران ناراحت می شویم از وقایع می رنجم خود را شکست خورده می دانیم... اما هیچ کدام از این احساسات، از خود جهان بیرون نمی آید. آنها از ما می آیند.
• تو از حرف کسی ناراحت می شوی، نه به خاطر آن حرف، بلکه چون خودت زخمی درونت داری که آن حرف بر آن نشسته است.
• تو از آینده می ترسی، نه به خاطر آنچه ممکن است اتفاق بیفتد، بلکه به خاطر تصویری که ذهن تو از آن ساخته است.
کاربرد این آگاهی: تغییر درون = تغییر جهان
وقتی درک کنیم که دنیا حاصل تفسیر ذهن ماست، دو تحول رخ می دهد:
1. دست از جنگ با بیرون می کشیم. به جای تلاش بی پایان برای تغییر دیگران، محیط، شرایط و اتفاقات، رو به درون می آوریم.
2. قدرت را پس می گیریم. چون اگر ریشه ی دردها و تجربه ها در درون ماست، پس رهایی هم از درون آغاز می شود.
در این نقطه است که آگاهی، سکوت ذهن، تمرین های بدن محور، و بازگشت به خویشتن اصیل، دیگر یک انتخاب نیست... بلکه تنها راه آزاد شدن از زنجیرهای واقعیت فیلتر شده است.
نتیجه گیری: جهان تو، تویی
این جهان بی پایان، با میلیاردها رنگ و صدا و اتفاق، بازتابی است از آگاهی درونی تو . و تا زمانی که نگاهت را عوض نکنی، هیچ چیز واقعاً تغییر نمی کند.
«در هر چه نظر می کنی، تویی
در هر چه گمان می بری آن تویی»
- سهروردی
پس اگر می خواهی صلح را در دنیا ببینی، صلح را در خود بیافرین.
اگر می خواهی زیبایی را ببینی، نگاهت را از زخم به زندگی برگردان.
اگر می خواهی جهان را از نو ببینی... اول خودت را تازه کن .
عطار می گوید:
جنگ را بگذار و خوش کن آشتی
نیک بین چون تخم نیکی کاشتی
نویسنده: بابک توکلی
استاد بابک توکلی مدرس و پژوهشگر سلامت جسم و جان است که سالها تجربه عملی و آموزشی خود را با رویکردی نوآورانه و کاربردی ترکیب کرده است. او با تمرکز بر رشد ذهن، خودآگاهی و ارتقای کیفیت زندگی، به افراد کمک میکند تا توانمندیهای درونی خود را کشف کنند و زندگیای متعادل و آگاهانه بسازند.
نظرات (0)
هنوز نظری ثبت نشده است. اولین نفر باشید!
مقالات مرتبط

وقتی همیشه میگویی بله، بدن و روانت در سکوت فریاد میزنند. شاید وقت آن رسیده مرزها را دوباره معنا کنیم…

هیجانات سرکوبشده خاموش نمیمانند؛ روزی بدن آنها را فریاد میزند. از سردرد تا بیماری، احساسات بیاننشده میتوانند جسم را بیمار کنند.

در ژرفای سلولها، هوشیاری نهفته است؛ بدن داستانی زنده از خرد، احساس و شفا است که با ذهن آگاه میتواند بازنویسی شود.